حوادث اخیر در مصر و برخی دیگر کشورهای عربی مثل تونس و لیبی نشان داد که خاورمیانه چه از نظر دولتی چه از نظر مردمی هنوز آماده‌ی دموکراسی نیست. بعد از آغاز بهار عربی و در حالی که انتظار می‌رفت جهان عرب به این بهار روز خوش نشان دهد دولتمردان عرب در دیگر کشور‌ها تلاش‌های خود را برای متوقف کردن این موج یا به انحراف کشیدن آن و بازگرداندن نظام سابق در شکل و لباس دیگر آغاز کردند. این تلاش گسترده از سوی کشورهای دور و نزدیک برای مردمی که به امید بهبود زندگی و تحقق دموکراسی به خیابان‌ها آمده بودند چیزی جز نا‌امیدی و سرخوردگی به همراه نداشت. 

تلاش کشورهای با نفوذ و محافظه‌کار و سرمایه‌دار عربی این بود که به هر قیمت ممکن تجربه‌ی بهار عربی و انقلاب‌های جدید و بطور کلی مطالبه‌ی دموکراسی خواهی را در جهان عرب به شکست بینجامند. به همین علت از آغاز این انقلاب‌ها یک جنگ رسانه‌ای شدید درکنار تزریق میلیارد‌ها دلار به نفع عناصر رژیم‌های قبلی و تخریب شخصیت رهبران جدید و انقلابی توسط همین کشورها شروع شد و این شرایط سبب شد تا احساسات، شورش و عصیان‌های خیابانی جای عقلانیت و همبستگی را در کشورهای تازه انقلاب شده بگیرد. در نتیجه، مردمی که تا دیروز انقلابی و منتقد رژیم‌های دیکتاتور خود بودند با سرخوردگی به سوی عناصر‌‌ همان رژیم‌های سابق روی آوردند. 

از طرفی، در میان مردم نیز آمادگی چندانی برای پذیرش دموکراسی وجود ندارد. امروزه کشورهایی که بهار عربی در آن رخ داده به دو قطب سکولار و اسلامگرا تقسیم شده‌اند. در میان هر دو قطب دید وسیعی برای مدیریت ملی و فراگیر کشور وجود ندارد، بلکه هر قطبی مدیریت جامعه را تنها از زاویه‌ی دید خود می‌بیند. همین موضوع سبب شده که هر گروه که قدرت را در انتخابات واگذار می‌کند با ایجاد ناآرامی و تنش، مانع از فعالیت گروه پیروز شود و این دوگانگی در ‌‌نهایت سبب ناکارآمدی همه‌ی نهادهای دموکراتیک و قضایی در این کشور‌ها شده است. اگرچه روحیه‌ی خودبینی در میان هر دو گروه سکولار‌ها و اسلامگرا‌ها بالاست اما این روحیه در میان سکولار‌ها که سال‌ها قدرت را در سایه‌ی استبداد در دست داشته‌اند، بیشتر است. این سکولار‌ها اکنون حاضر به واگذاری قدرت به اسلامگرایان نیستند و سعی می‌کنند با ایجاد جو روانی و تخریب رسانه‌ای اعتماد عمومی را نسبت به آن‌ها خدشه‌دار کنند. 

در کشورهایی که بهار عربی رخ داده بسیاری از ساختارهای اداری، قضایی و نظامی در کشورهای عربی تازه انقلاب شده هنوز متأثر از رژیم سابق و تحت شعاع سکولار استبدادی است. همین موضوع سبب شده تا دولتهای نوپای اسلامگرا به‌ علت اختیارات محدود نتوانند وعده‌های خود را به مردم عملی سازند و در ‌‌نهایت به عنوان دولتهای ناکار آمد معرفی شوند. 

تحقق دموکراسی در هر جامعه‌ای نیازمند سعه‌ی صدر گروه‌های مخالف، به رسمیت شناختن حقوق همه‌ی طرفین و اجازه‌ی عمل دادن به اکثریت -به‌ شرط به‌رسمیت شناختن حقوق اقلیت اپوزریسیون، مانند داشتن حق آزادی بیان و انتقاد- است و این‌‌ همان چیزی است که در میان گروه‌های انقلابی در کشورهای عربی نایاب است. پس هر طرف با تمام توان برای ناکارآمدی طرف دیگر تلاش می‌کند و نه تنها نسبت به تضییع حقوق گروه‌های مخالف ناراضی نیست، بلکه مانند آنچه که در مصر دیدیم گروه‌های سکولار حتی حاضر نشدند حمله و آتش زدن دفا‌تر گروه‌های اسلامگرا و کشتار طرفداران آن‌ها را محکوم کنند. 

در این شرایط می‌توان گفت گروه‌های سکولار در کشورهای عربی به‌ علت حاکمیت سال‌ها استبداد حاضر به جابجایی قدرت و پذیرش نتایج صندوق‌های رأی و دادن ابتکار عمل به اکثریت مخالفان خود که اسلامگرا هستند، نیستند، درمقابل گروه‌های اسلامگرا نیز فاقد تجربه‌ی لازم برای درک دوره‌ی انتقالی و تقسیم قدرت با مخالفانی هستند که اگر چه از نظر رأی در اقلیت‌اند، اما هنوز مراکز اصلی قدرت را در دست دارند. همین تضاد سبب شده تا کشمکش قدرت در یک دوره‌ی انتقالی برای کشورهایی که تازه در آنها انقلاب شده، طولانی‌تر از حد معمول باشد.